خاطره دریافت مجوز راهنمایی رانندگی

یه خاطره ی تلخ ولی خنده دار از دریافت مجوز دارم.گفتم اینجا تعریف کنم شاید جالب باشه براتون.
برای دریافت یکی از مجوز های پروژه ی تبلیغات هوشمند اکسیرو نیاز بود که از راهنمایی رانندگی مجوز دریافت کنیم .همونطور که میدونین پروژه ی اکسیرو در واقع یسری تابلوهای تبلیغاتی هوشمند هستن که بالای بعضی از ماشین های شخصی و تاکسی های اینترنتی نصب میشن و به طور اتوماتیک یسری تیزر تبلیغاتی پخش میکنن.
خب واسه همچین چیزی نیاز بود که از راهنمایی رانندگی مجوز بگیریم تا دو فردای دیگه که پروژه استارت خورد، نیان جلوی ما رو نگیرن و به قول گفتنی اتک مارو متک نکنن :))
خلاصه رفتیم سازمان راهنمایی رانندگی استان گیلان تا در این رابطه صحبت کنیم.بعد از پاسکاری بین سمت های مختلف توی سازمان خلاصه رسیدیم به یه جناب سرهنگی که گفتن باید با ایشون صحبت کنید در این رابطه.
خب ما هم از قبل توضیحات طرح و اطلاعات کلی رو توی چند صفحه تایپ کرده بودیم و به همراه طلق و شیرازه به ایشون تحویل دادیم. اضافه کنم که یه بروشور تک صفحه ای رنگی هم توی سایز A3 تنظیم کرده بودیم که تمام مشخصات طرح و فواید و کاربردش رو توش نوشتیم تا اگه ینفر حوصله ی خوندن چند صفحه رو نداشته باشه، با یه نگاه سریع بتونه بیشترین اطلاعات رو دریافت کنه.
این ها رو تحویل دادیم و جناب سرهنگ گفتن خب اینا به کنار، خودتون یه توضیح بدین ببینم چی درست کردین و به چه دردی میخوره.
خلاصه ما شروع کردیم به توضیحات و گفتیم این طرح برای اولین بار در ایران ساخته شده، فقط یه مشابه داره اونم توی آمریکا هست که پارسال اجرا شده و میتونه تبلیغات رو به صورت اتوماتیک و هوشمند توی شهر های مختلف پخش کنه، به درد تمامی کسب و کارهای کوچیک و بزرگ میخوره،هیچ مشکلی برای راننده ها ایجاد نمیکنه چون پنل ها به صورتی نصب میشه که فقط عابر پیاده میتونه ببینه و…
خب بعد اینهمه توضیح،ایشون بدون اینکه تحسین کنن که آفرین به شما که همچین چیزی رو ساختین و اینهمه زحمت کشیدین و …با یه نگاه عاقل اندر سفیه که انگار داشت میگفت خب که چی مثلا؟ سوال پرسیدن که خب این طرح چه فایده ای برای راننده داره؟ ما گفتیم که خب ما یه مبلغ خوبی هر ماه به راننده پرداخت میکنیم. بلافاصله پرسید که این طرح چه فایده ای برای راهنمایی رانندگی داره؟ ما گفتیم خب ما این امکان رو داریم که یسری اطلاع رسانی های شما رو هر هفته روی تعدادی از این پنل ها توی شهر های مختلف پخش کنیم. همونجا نفر بغل دستیش شروع کرد به ایده پردازی که جناب سرهنگ میشه یسری نقشه های شهر و ترافیک و … رو هر ساعت نمایش بدیم پیام های راهنمایی رانندگی رو بذاریم و … بدون اینکه اصلا از ما بپرسن آیا همچین کاری رو دوست دارین انجام بدین یا امکانش هست ؟  انگار طرح رو واسه راهنمایی رانندگی ساختیم و یجورایی الان مجبوریم هرچی گفتن بگیم چشم.
خلاصه سوال بعدش این بود که این طرح چه فایده ای برای شرکت ها داره؟ ما بازم یسری توضیحات درمورد نحوه ی تبلیغات مختلف و ارزون بودن این روش نسبت به بنرهای ثابت شهری و نرخ بازدید بالا و مفید و در دسترس بودن این روش برای کسب و کارهای کوچیک و .. دادیم . فک میکردیم که دیگه سوالشون تموم شده که ناگهان با یه سوال ما رو توی افق محو کرد به طوری که تمام اعضا و جوارح بدنمون داشت به حرف می افتاد.
فک میکنین بعد از اینهمه توضیحات و اینهمه فایده که براشون گفتیم و اینکه چقدر این طرح میتونه برای کسب و کارهای مختلف مفید باشه و چه تعداد میتونه کارآفرینی انجام بشه چه سوالی پرسیده باشه خوبه؟ اصلا دیگه جای سوالی باقی میمونه ؟
پرسید خب حالا این طرح شما چه فایده ای برای تمام مردم جامعه داره ؟!!!!!!!!!!  
ما یه نگاهی به همدیگه کردیم.که خدایا این دیگه کیه و این چیه که داره میپرسه.اصلا تا الان داشتیم به کی توضیح میدادیم؟
یک لحظه یاد اون جک قدیمی افتادم :
آمریکا یه رباتی ساخته بود که هر سوالی میپرسیدی جواب میداد. و از هر کشوری یه نماینده فرستاده بودن و هر سوالی میپرسیدن این ربات با توجه به دیتا بیسی که داشت همرو جواب میداد. تا اینکه نوبت به یه ایرانی میرسه که اول از رباته میپرسه چه خبر؟ اون ربات بخت برگشته هم تمامی خبرهای روز دنیا رو دسته بندی میکنه و براش توضیح میده. بعد که تموم میشه ، ایرانیه میپرسه خب دیگه چه خبر؟ اینجا بود که رباته منفجر میشه :))
حالا ما در همچین شرایطی قرار داشتیم . فک کنین این همه توضیح دادیم و در مقایسه با خیلی از طرح های دیگه یه پروژه ای اجرا کردیم که ده ها فایده برای اجرا کننده،تبلیغ دهنده،راننده و سازمان های دولتی و … داره و درواقع یه پروژه ی سه چهار سر برد به حساب میاد. حالا به یک سرهنگ پرفسور نما توضیحات رو دادیم و ایشون از ما میپرسه این پروژه چه فایده ای برای افراد سطح جامعه داره؟!!
اینجا بود که دیگه من متوجه شدم این سرهنگه هیچ کاره ای نیست و میخواد ما رو دست بندازه و اصلا به فکر کمک به ما نیست و درواقع جای اشتباهی اومدیم. ( بعدها فهمیدیم واقعا هیچ کاره بود اونجا و هیچ قدرت و اختیاراتی توی این زمینه نداشت) دل رو زدم به دریا و گفتم من باید جواب اینو بدم.
گفتم جناب سرهنگ خیلی عذر میخوام، یه مثالی میزنم لطفا ناراحت نشید.
میگن  بعضی خانم ها از خدای به این بزرگی فقط یه شوهر میخوان، اما وقتی که ازدواج کردن از شوهر بدبختشون کل دنیا رو میخوان. شما به من بگید که این دولت با این عظمتش برای مردم چیکار کردن که شما از ما دونفر جوان میخواین کل مشکلات جامعه رو با همین طرح از بین ببریم. واقعا اینقدر فایده و مزایا گفتیم کافی نبود؟
اینجا بود که ضربه ی محکمی به استکبار جهانی زدیم و واقعا برای چند ثانیه خشکش زده بود و نمیدونست چی بگه.
بعدش هم که اومد از خودش دفاع کنه، همکار بغل دستش داشت بهش می خندید. ما اون روز کارمون راه نیفتاد.ولی همین جوابی که بهش دادم باعث شد تا چند روز خوشحال بودیم .
خلاصه این رو براتون تعریف کردیم تا بدونین نباید جلوی هرچیزی سکوت کنیم . و اگر دیدین کسی با هر سِمَتی داره بهتون زور میگه حتما جلوش بایستید. حالا نیاز نیست درگیری لفظی یا بدنی اتفاق بیفته. همین که باعث بشه شخص مقابل جایگاهش رو حفظ کنه کافیه.
ببخشید که یکم طولانی شد. میخواستم مختصر و مفید باشه. امیدوارم که از این داستان واقعی لذت برده باشین.
6

گذاشتن یک دیدگاه